"فورمالیزم فرهنگی" و تقدم " نرم افزار" بر " سخت افزار"(امام صادق علیهالسلام، بصیرت یا عصبیت؟)
نشست ( دین بی ریشه و فروپاشی اخلاقی )_ فعالان فرهنگی مساجدتهران -1390
بسمالله الرحمن الرحیم.
امام صادق(علیهالسّلام) فرمودند: «یا مَعْشَر الشِّیعَةِ إنَّکمْ قَدْ نُسِبْتُمْ إلَینا کونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَکونُوا عَلَیْنا شَیْناً» ای شیعه! شما به ما نسبت داده شدید. آرم ما روی شما خورده است هرکجا بروید می گویند این ها شیعه اهل بیت هستند ما و آبروی ما مطرح میشود. «کونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَکونُوا عَلَیْنا شَیْناً» مایه آبروی ما باشید مایه ننگ ما نشوید. شیعه بودن در بین مسلمین، و مسلمان بودن در بین خداپرستان، یعنی مسیحی، یهودی و دیگران؛ و الهی بودن در بین کل بشریت، اینها یک نوع تعصب نیست که مثلاً میبینید طرف زور میزند میگوید رفتم فلانجا یک نفر را شیعه کردم! تو خودت شیعه نیستی چطور یک نفر را شیعه کردی. یک نفر را شیعه کردم که شهادتین گفت! من خودم هنوز درست شهادتین را نگفتم چطور یک نفر دیگر را رفتم مسلمان کردم! من مسلم نیستم. ما مسلمان شناسنامهای و شیعه شناسنامهای هستیم. تشیع، اسلام و دین برای ما خیلی از ما یک نوع تعصب است! یک تفکر نیست، یک معرفت و یک روش زندگی نیست، حالا عرض میکنم چرا؟ برای این که ما و امثال بنده خودمان را مثلاً مذهبی میدانیم در حالی که بینید خود اهل بیت(ع) چه کسانی را مذهبی گفتهاند؟ من الآن برای شما چند روایت میخوانم که ببینید فرهنگ دینی که از ما خواستند منتشر بشود و عملی بشود چه فرهنگی است؟ فرمودند که «رحم الله عبداً حبّبالله الی الناس» رحمت خداوند بر کسی و کسانی که طوری در جامعه عمل کنند که ما پیش بشریت، ولو غیر مسلمان ولو غیر شیعه، در چشم و دل بشریت ما محبوب و محترم شویم. یعنی هرجا شما را ببینند بگویند این کیست؟ آدم یعنی این. این در هر مکتبی که تربیت شده و تابع هر مذهبی هست همان مذهب حق است. امام(ع) فرمودند از نظر ما مؤمن کسی است که بین هرچند هزار نفر وقتی دنبال آدم امانتدار میگردند سراغ او بیایند، وقتی بپرسند چه کسی راستگو و صادق است سراغ او بیایند. وقتی بگویند چه کسی اهل خدمت به فقراست سراغ او بیایند. همینطور یکی یکی میگویند. بعد میفرمایند او شیعه است که در هر محلی و هر آبادیای وقتی دنبال یک آدم اخلاقی سالم صادق مورد اعتماد میگردند همه او را نشان بدهند و بگویند یک مسلمانی در محله ما هست امانت میخواهید بگذارید یا کمک میخواهید پیش او بروید یک شیعه در این شهر هست که هرکس مشکل دارد به او مراجعه میکند. فرمودند اینطوری مایه آبروی ما باشید تا از روی روش زندگی اجتماعی شما حقانیت این مکتب را بفهمند و الا به ما آویزان نشوید چنانچه کسانی میآمدند میگفتند آقا ما شیعه شما هستیم. میفرمودند که اینطوری زندگی میکنید؟ چهار- پنجتا سؤال میکردند بعد میفرمودند نه آقا، شما شیعه نیستید شما دروغگویید! شما بگویید محبّ اهل بیت هستید نگویید شیعه. اگر میگفتید شما دوستدار پیامبر و اهل بیت هستید من شما را میپذیرفتم. کافر را هم میپذیرم ولی دروغگویی که به ما نسبت میدهد پرچم ما را بالا میبرد و میگوید در مکتب ماست ولی در زندگیاش دروغ و نفاق و فساد و ظلم و ربا است این را ما نمیپذیریم چون دارید ما را بیآبرو میکنید. اینها تعابیری است که از اینها نقل شده و برای امثال ماها اینها خیلی مسئولیت میآورد. فرمودند که «وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ یَرْوُونَ مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَکَانُوا أَعَزَّ...» به خدا سوگند اگر همان حرفهایی را که ما زدیم درست منتقل کنند همه میپذیرند و خودشان هم عزیزتر بودند «لَمَا اسْتَطَاعَ أَحَدٌ أَنْ یَتَعَلَّقَ عَلَیْهِمْ بِشَیْء» اگر دین را همانطور که ما گفتیم منتشر بکنند و چیزی روی آن نگذارند و کم و زیاد نکنند، برداشتهای غلط خودشان، رفتارهای خودشان را به ما نسبت ندهند و زهرماری قاطی آن نکنند هیچ کس نمیتواند تعلیقه و حاشیه به حرفهای ما و به روشهای ما بزند و اشکال بگیرد. اشکالی وجود ندارد ما داریم طبق قرآن و عقل عمل میکنیم. – خواهش میکنم اینها را دقت کنید اینها تعابیر امام صادق(ع) است – شما میخواهید در جامعه فرهنگسازی کنید و میخواهید از طریق مسجد و به نام دین، توزیع فرهنگ کنید. فرمودند که «وَ لَکِنْ أَحَدُهُمْ یَسْمَعُ الْکَلِمَةَ فَیَحُطُّ إِلَیْهَا عَشْراً» ولی میدانید چه کار میکنند اینها که به اسم ما فرهنگ منتشر میکنند یک کلمه از ما میشنوند و دهتا هم روی آن میگذارند و به بقیه میگویند. حرفهای خودشان، توهمات خودشان، اختراعات خودشان، آن چیزی که ما گفتیم این نبود و یک چیزهای دیگری هم قاطی آن میکنند و تحویل مردم میدهند مردم هم میگویند اگر این است اسلام این است، تشیع این است، مکتب این است، قرآن این است، روش زندگی دینی این است ما نخواستیم، معیارهای خلاف اخلاق، خلاف عقل، خلاف عدالت، خلاف فطرت، به اسم ما منتشر میکنند. این عبارت خیلی مهم است. این را واقعاً تمام رسانهها و تمام کسانی که ناشر فرهنگ دینی هستند باید به این توجه کنیم این اخطار بزرگی به ماهاست. فرمودند «وَ لَکِنْ أَحَدُهُمْ یَسْمَعُ الْکَلِمَةَ فَیَحُطُّ إِلَیْهَا عَشْراً» یک کلمه از ما میشنوند دهتا روی آن میگذارند. ایشان یک جای دیگر میفرمایند ما یک جا یک چیزی میگوییم میگویند بله شما این را گفتید اما فلان! یک اما هم ته آن میگذارند و یک چیز دیگری از آن درمیآید ولی به اسم ما به مردم میگویند. به اسم ما منتشر میشود در حالی که خلاف حرف ماست. «رحم الله عبدا استجر مودة الناس إلى نفسه وإلینا بأن یظهر لهم ما یعرفون، ویکف عنهم ما ینکرون» رحمت خداوند بر کسی و کسانی که دین را به لحاظ عملی و نظری طوری نمایش بدهند که هر کس مسلم و کافر در عالم وقتی اینها را ببیند و بشنود ما را دوست داشته باشد «استجر مودتاً الناس إلی نفسه و إلینا» یعنی هم مردم خودش را دوست بدارند و هم از طریق او ما را دوست بدارند و بگویند عجب آدمی که در این مکتب تربیت شده است. یک روشی که راه بیفتی و یکی یکی یقه آدمها را بگیری و بگویی بیا بنشین میخواهم تو را مسلمان کنم، یا مثلاً اهل سنت هستی به سنی بگویی بیا بنشین میخواهم تو را مسلمان کنم! این یک روش است که اصلاً چنین روشی در سیره پیامبر خدا و اهل بیت ندیدیم. اصلاً اینطوری نبودند، حقیقت را با نظر و عمل بیان میکردند آن وقت گروه گروه خود آنها قبول میکردند و میگفتند این هرکسی هست همین مکتب درست است. بعد میآمدند میگفتند خب حقیقت چیست؟ طرف میآید به امام(ع) فحشهای بد و زشت میدهد، امام(ع) که آنجا ننشستند با او بحثهای کلامی بکنند، ایشان با روش اخلاقی با او مواجه شد. به او فرمودند خوب فحشهایت را دادی، خسته شدی، بیا استراحت کن. فحشهای زشت به خود امام(ع) میدهد، امام به او میگوید شما مسافری؟ مشکل داری؟ گرفتاری؟ ولش نمیکنند میگویند تو اینجا غریب هستی و باید بیایی مهمان شوی. اینطوری طرف را شیعه و مسلمان میکند، او را به زور میبرد به خانه خود و نمیگذارد که برود. خود طرف که فحش داده میگوید من دلم میخواست زمین دهان باز کند توی زمین بروم.
نکتهای مهمی که گاهی از آن غفلت میشود این است که انقلاب خود ما یک نوع تهاجم فرهنگی بود به فرهنگ حاکم بر ایران و جهان. خود ما مهاجم فرهنگی بودیم. انقلاب اسلامی، توانست فرهنگ مسلط را ابتدا در ایران و جهان اسلام و در منطقه و در جهان بشکند. یک جنگ نرم چند دههای و بیش از یک قرن در جریان بود و اگر در این جنگ نرم انقلاب اسلامی پیروز نشده بود نه رژیم شاه سقوط میکرد و نه منطقه دچار این همه تحول میشد و نه این انقلابها بپا میشد. این که ورق برگشته و ترکیب سیاسی – فرهنگی در سطح خاورمیانه و جهان اسلام عوض شده، اساساً فرهنگ دینی از موضع انفعالی و دفاعی وارد یک موضع مسلط شد و به یک گفتمان مسلط و مهاجم تبدیل شد این یعنی این که در یک جنگ نرم بسیار پیچیده و مهم، انقلاب اسلامی پیروز شد. در واقع در درجه اول، انقلاب اسلامی یک پاتکی بود در برابر تهاجم 200 ساله فرهنگ استعماری غرب، تهاجم سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی غرب به جهان اسلام. این اولین پاتک موفق بود. پاتکهای دیگری هم قبلاً صورت گرفت که همه شکست خورد. برای اولین بار یک ضد حمله موفق، از جهان اسلام در قالب انقلاب اسلامی تحقق پیدا کرد. پس ما تجربه چند پیروزی بزرگ در عرصه جنگ نرم را الآن حی و حاضر داریم. در عین حال این تهاجم دوطرفه است و ادامه دارد. جنگ نرم، یکی از تفاوتهایش با جنگ سختافزاری این است که اول و آخر آن خیلی معلوم نیست بلکه به یک معنا نه برای شروع آن شیپور جنگ میزنند و نه معلوم میشود خیلی سریع معلوم میشود که چه کسی بازنده است و چه کسی برنده است. بعد از یک مدتی آثار آن ظهور میکند. نکته دوم این است که تهاجم فرهنگی بیگانه به جامعه مسلمان فقط در صورتی موفق بوده و خواهد بود که ما ضعیف عمل میکنیم. یعنی تا بدنه جامعه اسلامی بیماریپذیر نباشد و ضعیف نباشد هیچ هجوم فرهنگی در آن جامعه مؤثر نیست. مثل بدن شما و بیماریهاست همین الآن که نشستید و بدنتان سالم است انواع و اقسام میکروبها، ویروسها، باکتریهای بیماریزا در محیط هست حتی در درون بدن ما و شما هست. و زنده هم هست. ولی بر بدن شما غلبه نکرده است شما سالم هستید و دارید راه میروید. هجوم هست، مهاجم هست ولی مؤثر نیست. چرا مریض نیستید و از پا نیفتادید؟ برای این که بدنتان قوی است و آسیبپذیر نیست. اگر مسجدها مثل قلب تپنده بتوانند خون فرهنگ و اخلاق دینی را مدام در جامعه پمپاژ کنند و گسترش بدهند و خون تازه به جریان بیندازند ما یک جامعه سالم با گرایشهای فرهنگی، اسلامی، اخلاقی خواهیم داشت که اگر بیایند تمام محلات را برای هر خانهای ماهواره مسلط کنند، تأثیر نخواهد گذاشت. ما نباید آسیبپذیر باشیم. دشمن آسیبزننده بوده، هست و خواهد بود و روزبهروز هم تجهیزات خود را بیشتر خواهد کرد. یک وقتی یادتان هست رادیو و تلویزیون نبود و در همه خانهها آمد، بعد کمکم اینترنت، و بعد از این هم این جریان ادامه خواهد داشت. 50 سال دیگر، صد سال دیگر، اتفاقات دیگری میافتد. اما اگر یک جامعهای فرهنگ و اخلاق دینی را درست منتشر کند و از این نسل به نسل دیگری بتوانیم منتقل کنیم و خودمان بتوانیم باور کنیم و پایبند باشیم هجوم فرهنگی مؤثر نخواهد بود به دلیل این که، این جامعه در شرایطی انقلاب کرد و نسلی در این جامعه انقلاب کرد که هدف پیچیدهترین تهاجمات اخلاقی و فرهنگی بود. مگر زمان شاه، فضای فرهنگی جامعه سالم بود؟ نه کوچهها و خیابانها، نه محلات، نه مدرسهها، نه دانشگاه، هیچ جا فرهنگ سالم نبود ولی وقتی یک انرژی تپنده و یک قلب بیدار و تپندهای وجود دارد در بدترین شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی ایران که همه مأیوس شده بودند، هرکس بگوید من میدانستم سال 57 انقلاب اسلامی خواهد شد، انقلاب خواهد شد آن هم اسلامی، دروغ میگوید. با محاسبات عادی عرض میکنم حالا ممکن است یک کسی علم غیب داشته باشد من آن را عرض نمیکنم. با محاسبات عادی هرکس بگوید سال 57 من از چند سال قبل، حتی از چند ماه قبل، ما پیشبینی میکردیم انقلاب شود آن هم از نوع اسلامی و رژیم عوض شود، این دروغ میگوید. برای این که متن اظهارنظرها و پیشبینیها و موضعگیریهای همه گروههای مذهبی و سیاسی فعال و نیمه فعال – الآن در آرشیو تاریخ هست – از کمونیست، لیبرال و مذهبیاش، و نیروهای مسلحاش و نیروهای غیر مسلح، هیچ کس چنین حرفی را نمیزد. چطور در بدترین شرایط، بهترین انقلابها اتفاق افتاده است؟ و در منطقه این شرایطی که دارد پیش میآید مگر اینها عادی است؟ همه اتفاقاتی که دارد میافتد خلاف محاسبات ماست. نتیجهای که از این مقدمه میگیرم این است که اگر تولیدکنندگان فرهنگ عمومی و توزیعکنندگان فرهنگ عمومی که از جمله همین مساجد و رسانهها و نظام آموزشی و پژوهشی کشور و خانوادهها هستند اگر بتوانیم در دستیابی به بصیرت دینی و بصیرت سیاسی خودمان درست عمل کنیم و اینها درست در جامعه توزیع شود مطمئن باشید برتری سختافزاری دشمن، لزوماً مساوی با برتری نرمافزاری او نیست بلکه بسا به عکس؛ جلوی چشم ما و شما اتفاق افتاد و به دست همین مردم این اتفاقات افتاد. این از مقدمه، که منشأ همه مشکلات ما تهاجم از بیرون نیست. اصل مشکل، در درون خود ماست! زمینههای بیماری و آسیبپذیری ماست، این اصل است خطر اینجاست. این روزنه را ببندیم شکستی در کار نخواهد بود. این روزنه باز باشد مزاج فکری و فرهنگی ما و جامعه ما ضعیف باشد با کوچکترین میکروب ما از پا درمیآییم مثل اینهایی که بیماری ایدز گرفتند. چرا ایدز از پا درمیآورد برای این که ایدز یک کاری میکند که سیستم دفاع بدن از کار میافتد بعد با یک سرماخوردگی با یک ذکام عادی طرف میمیرد. این ویروس سرماخوردگی ویروسی است که آدمها را از کار نمیاندازد فوقش چند روز توی خانه بستری میکند و بلند میشود. ولی چرا این میمیرد چون این سیستم دفاعی بدن از کار افتاده است. اگر مسجدها، خانواده، نظام آموزشی و پژوهشی ما، متولیان فرهنگ عمومی مثل همین ارشاد و صدا سیما و جاهای دیگر اگر اینها درست عمل کنند سیستم هضم وجذب و دفع فرهنگی اخلاقی جامعه درست کار بکند قویترین ویروسها و میکروبها، قویترین سموم فرهنگیو اخلاقی در جامعه اثر نخواهد کرد اگر ما درست کار نکنیم به فرمالیزم و نماکاری مذهبی و ادای فعالیتهای فرهنگی و انقلابی اکتفا بکنیم و یک دکانی راه بیندازیم هرکسی یک مغازهای راه بیندازد یکی هم اینجا، آن وقت این مشکل خواهد بود. بنابراین راه انداختن کتابخانه در مسجدها تلاوت قرآن، آموزش قرآن و تفسیر، همه اینها لازم است اما همه اینها ممکن است به دو شیوه صورت بگیرد. یکی از نوع فرمالیستی به این معنا که بیلان کار بدهد هرکسی به بالاترش آمار بدهد که ما اینقدر جلسه برگزار کردیم همینطور او هم به بالاترش تا بودجه برسد یعنی کار بیفتد توی یک روابط رسمی تشریفاتی و مجاری اداری یک نوع از سرواکنی! این ظاهراً درس قرآن هست روایت هست، مسئله هست، حفظ قرآن هست، همه چیز هست ولی در عین حال در آن فرهنگسازی نیست یعنی ممکن است بچههایی تربیت بشوند یک بخشهایی از قرآن را حفظ کنند در مسجد هم میآیند در هیئت هم میآیند اما در یک لحظه که در معرض یک هجوم اخلاقی و فرهنگی خیلی ساده قرار میگیرند یک مرتبه همه چیز را به باد میدهد! یعنی وقتی دین و فکر دینی در ما ریشه نداشته باشد تا یک کسی آب به آب میشود محیطش عوض میشود و جمع دوستانش عوض میشوند خارج از کشوری میروند از شهرستان و روستایش به شهر بزرگتری میآید از خانواده دور میافتد با یک جمع دیگری قرار میگیرد یک دفعه میبینید همه آنها دود شد رفت انگار نه انگار این قرآن حفظ میکرده ، هیئتی بوده و مسجدی بوده، اصلاً هیچی!
نوع دوم کار فرهنگی – اخلاقی در جامعه، نوع ریشهداری است که بصیرت میآورد بصیرت دینی و بصیرت سیاسی میآورد که اگر تنها در یک جمع فاسد بیفتد بتواند خودش را حفظ کند نه این که تا محیط عوض شد و دور و بریها عوض شدند این هم عوض شود. در سختترین شرایط بتواند تنها بایستد. یک رژیم فرهنگی موفق، رژیمی است که مسیرشان را بتوانند بنیادین بشناسند و تعیین کنند آن چیزی که به نظر میرسد ما باید هدف بگیریم و هدف اصلی است این است که زمینههای انفعال و فروپاشی فرهنگی – اخلاقی را در بین خودمان و جامعه خودمان از بین ببریم و منتفی کنیم. الگوی زندگی دینی، الگوی رفتار دینی و اخلاق دینی در ریشه فردی و اجتماعی، این هدف اصلی هر کار فرهنگی در جامعه دینی باید باشد. روش و سبک زندگی دینی که به تعبیر روایات، میفرماید سبک متعادل. فرمودند «أن النُّمْرُقَةُ الْوُسْطى» نه غالی نه تالی، بتوانیم یک اسلام معتدل و ریشهدار، آدمهایی که نه افراطی و احمق و قشری و ظاهرگرا باشند که سرشان از یک طرف کلاه برودو از یک طرف هم آدمهای عقب افتاده و خودخواه که معیارها دستشان نیست و هرگز برای این معیارها آماده فداکاری نیستند یعنی یک لحظهای که دستش به قدرت و ثروت میرسد میبینید به راحتی فاسد میشود در یک لحظهای که خطر پیش میآید و باید آماده جهاد و شهادت باشد میبینید زد به چاک! در حالی که در شرایط عادی ظاهر همهمون مثل هم است به عنوان یک تیپ مذهبی با گرایش انقلابی که در مساجد فعال هستند. اما اگر برای همین جمعی که اینجا هستیم شرایط تغییر کند یعنی وسوسه قدرت، ثروت، شهرت، ریاست پیش بیاید همه مثل هم نیستیم به شدت با هم متفاوت خواهیم بود؛ یا همین الآن یک لحظه درگیریای جنگی عملیاتی بشود بگویند جانتان در خطر است باید بین جانتان و دینتان یکی را انتخاب کنید آن وقت میبینید ماها چقدر با هم متفاوت هستیم همه در شرایط عادی روی صندلی کنار هم نشستیم همه یک تیپ هستیم شرایط که عوض میشود میبینید ده تیپ هستیم. اینجا معلوم میشود به تعبیر قرآن کریم در شرایط «سرّاء و ضرّاء» آنجاها معلوم میشود که فرهنگ دینی به واقع چقدر درست و ریشهدار در ما ریشه دوانده یا نیست یا اداست؟ ظاهرسازی است. ظاهر مذهبی فرمالیزم مذهبی هست، شکل خیلی قشنگ است اما ظاهرش این است که همه جا مذهب است. شما عربستان را دیدید که یک ظاهراً کاملاً مذهبی و باطن غیر مذهبی. اسلام آمریکایی که امام میگفت. ظاهرش این است که اذان که میشود همه میروند مسجدالنبی و مسجدالحرام همه مشغول نماز میشوند یک کمی هم که آدم دقت کند میبینیم که بعضیهایشان هم با زور مغازهها را میبندند و میروند. توی خانههای اینها که میروی میبینی اینها یک آدمها و یک کسانی دیگری هستند! اکثرشان جور دیگری هستند. از مکه و مدینه که بیرون مسافرت میروند میبینی که اصلاً یک کسان دیگری هستند. بعضی از مراکز فساد و قمار دنیا... این فرهنگ منافقپرور و ریاکاری، دروغ و تظاهر، فرهنگی که مذهب را در نمادهای ظاهری مذهبی میبیند نه در اخلاق و عقاید و ریشههای دینی و روش زندگی دینی، اینطوری نمیبیند. این البته مخصوص عربستان نیست و در بین بعضی از اقشار جامعه ما هم وجود دارد. جامعه اسلامی، نباید دولایه و سه لایه باشد البته حریم عمومی و حریم خصوصی همیشه باید متفاوت باشد. بنده اگر گناهکار هستم و فساد اخلاقی هم دارد باید در عرصه عمومی در خیابان نباید حق داشته باشم که علنی اظهار وجود کنم فساد را در حریم خصوصی انجام دهم این را قبول داریم که حریم خصوصی و عمومی نباید مثل هم باشد که بگویند آقا برای این که ریاکاری نباشد بیایید همه آن کارهایی که در خانههایتان میکنید در خیابانها بکنید برای این که ریا نباشد! مثل بعضی از آقایانی که میگفتند جلوی بعضی از انحرافات فکری و اجتماعی را نگیرید اگر جلوی آن را بگیرید اینها زیرزمینی میشود خب بشود. مثل این که بگوییم جلوی مواد مخدر را نگیریم برای این که زیرزمینی میشود خب بشود یعنی علنی باشد و الا زیرزمینی میشود! خب بشود نه باید روزمینیاش باشد نه زیرزمینیاش. ولی روزمینیاش و عرصه عمومی را که قطعاً باید پاکسازی کنیم حالا دیگر هرکسی مسئول زیرزمین خودش است. عرصه عمومی باید اصلاح باشد این درست است. فرهنگ دینی، اخلاق دینی در عرصه عمومی باید حفاظت بشود ولو بسیاری از شهروندان و ماها ممکن است در عرصه خصوصی اینطوری نباشیم که در عرصه عمومی هستیم. ضمن این که شرعاً هم عرصه عمومی و خصوصی یکجور نیست. توی خیابان که نمیتوانی بیایی بگویی آقا من برای این که ریاکار نباشم ظاهر و باطن من یکی است در خیابان هم با بیرجامه بیرون میآیم! این که خلاف عقلانیت است. اینها را متوجه هستیم.
اما یک مفهومی هم داریم به نام ریاکاری آن چیزی که نیستیم تظاهر کنیم که هستیم. تفاوت خلوت و جلوت ما، که در روایت میفرماید اینها همه شاخص است که اینها فرهنگ دینی هست یا نیست. یعنی این که بقیه بفهمند وقتی جلوی چشم بقیه باشند دزدی نکنند اگر نفهمند دزدی کنند! دیدید این دوربین مخفیها را گاهی نشان میدهند البته بعضیهایش مسخره بازی است ولی جالب است قشنگ است طرف وقتی نمیداند دوربین است یکی را کنار خیابان میبیند رد میشود میرود ولی اگر بداند یک مرتبه زیر خنده میزند که کاش کمک میکردم اینجا دوربین بود من کمک میکردم. یا برعکس، طرف نمیدانسته دوربین مخفی است کمک کرده بعد که فهمیده احساسات او طور دیگری شده است.
ما کدام فرهنگ دینی را باید در جامعه ترویج کنیم؟ این هم یک سؤال مهم است که باید به آن توجه کنیم. در هر دو فرهنگ میشود آموزش دین، آموزش قرآن، آموزش احکام، اردو، کلاس، نماز جماعت، در هر دو روش و هر دو الگو از این سبکها استفاده میشود اما هم مبدأ آن، هم روش آن و هم نتیجه آن با هم فرق میکند و خروجی آن هم با هم متفاوت است. خب اینها دوتا محصول دارد. این هم عرض کردم راجع به روش که ظاهر کار فرهنگی یک جور است اما باطن آن یک جور نیست متفاوت است. ما وقتی میتوانیم بگوییم که داریم در جامعه فرهنگسازی دینی میکنیم که شاخصهای اصلی زندگی دینی را اولاً خودمان بشناسیم و ثانیاً بتوانیم درست آنها را معرفی کنیم و توزیع کنیم و معرفی کنیم. من بعضی از روایات را خدمت شما عرض میکنم که یک مقدار روشنتر شود که مراد از کار فرهنگی درست در جامعه چه کاری است؟ محصول و خروجی آن چه چیزی خواهد بود؟ امام باقر(ع) فرمودند که: «کُونُوا النُّمْرُقَةُ الْوُسْطى یَرْجَعُ إلَیْکُمُ الْغالى وَ یَلْحَقُ بِکُمُ التّالى» مردم، شیعیان ما از شما میخواهیم به لحاظ فردی و جمعی به سبکی زندگی کنید که به شود به شماها گفت یک سبک زندگی و رفتاری میانه و متعادل دارید نه افراط و نه تفریط. قرآن میفرماید که شما امّت وسط باشید. امّت وسط چند نوع تعریف شده است یک تعریفی که اکثر مفسّران گفتند یعنی امّت معتدل. نه افراط نه تفریط. در هیچ عرصهای همه جا عدالت و اعتدال و تعادل باشد. به لحاظ فردی هم فرمودند «نمرقه وسطی» آن خط وسط و آن روش متعادل را عمل کنید «یَرْجَعُ إلَیْکُمُ الْغالى وَ یَلْحَقُ بِکُمُ التّالى» نه جزو غالیها و افراطیون و تندروها باشید که اینها بالاخره مجبور میشوند برگردند با شما بروند تندتر نباید رود «وَ یَلْحَقُ بِکُمُ التّالى» نه آنقدر تند بروید که کسانی که آن عقب ماندند نتوانند به شما برسند. آنهایی که هم تنبلی میکنند و کُندذهن هستند و عقب میافتند باید به شما برسند. مسیر درست و روش درست این است. طرف از امام(ع) میپرسد: «جُعِلتُ فِداکَ، مَا الغالِی؟ قالَ : قومٌ یَقولُونَ فینا ما لا نَقُولُهُ فی أنفُسِنا، فلیسَ اُولئکَ مِنّا و لَسنا مِنهُم. قالَ: فَمَا التّالِی، قالَ: المُرتادُ یُرِیدُ الخَیرَ، یُبَلِّغُهُ الخَیرُ یُوجَرُ علَیهِ.» که منظورتان از غالی و افراطی کیست؟ میفرماید در مورد شیعه و پیروان خودمان یک نمونه که بگویم «قومٌ یَقولُونَ فینا ما لا نَقُولُهُ فی أنفُسِنا» یک حرفهایی راجع به ما میزنند که ما خودمان در مورد خودمان هرگز چنین حرفهایی را نزدیم و نخواهیم زد. چیزهایی را در مورد ما میگویند که ما هرگز چنین توصیفهایی را در مورد خودمان نکردیم. اهل بیت و ائمه را در حد پیامبر و بالاتر از پیامبر و بالاتر از قرآن و تا چند میلیمتری خدا بالا بردن! فرمودند ما کی چنین حرفهایی راجع به خودمان زدیم؟ فرمودند این یک روش افراطی است که ما قبولشان نداریم ولی به نام ما حرف میزنند و انگیزهشان هم این باشد که حبّ ما را در جامعه گسترش بدهند. عبارت را دقت کنید: «فلیسَ اُولئکَ مِنّا و لَسنا مِنهُم.» آنها از ما نیستند ما هم از آنها نیستیم خط ما از افراطیون جداست نیتشان هم هرچه میخواهد باشد. پرسید که اینها از عقب میآیند عقبماندهها چه کسانی هستند؟ «فَمَا التّالِی؟» فرمود: «المُرتادُ یُرِیدُ الخَیرَ، یُبَلِّغُهُ الخَیرُ یُوجَرُ علَیهِ.» یک کسانی هستند که به لحاظ اعتقادی به بصیرت اعتقادی و سیاسی و دینی آدمهای قوی و ساخته شدهای نیستند، میخواهند خوب باشند، انگیزه و هدفشان خیر است «یُرِیدُ الخَیرَ» آدمهای بدی نیستند میخواهند درست عمل کنند منتهی قدرت و ظرفیت نظری و عملی در اینها پایین است و ضعیف هستند ولی چون هدفشان خیر است نگذارید اینها عقب بمانند و گم شوند، این مسیر را با سرعت کمتر بیایند و آنها هم به شما ملحق شوند.
باز شاخصه دیگر برای این که فرهنگ دینی چه فرهنگی است که شما در مساجد و سطح کشور میخواهید فرهنگ دینی را منتشر کنید کار دیگری که ندارید؟ حضرت امیر(ع) خلیفه مسلمین است که دارد از مسافرت میآید و با یک یهودی همسفر است نزدیک دوراهی بصره و کوفه میرسند باید از هم جدا شوند از هم خداحافظی میکنند آن طرف میرود سمت بصره، امام میآیند سمت کوفه، بعد از خداحافظی دوباره میبیند که امام دارد سمت او میآید سمت بصره. میگوید مگر شما نمیخواستید سمت کوفه بروید؟ امام فرمودند چرا. گفتند پس چرا از این سمت میآیید؟ فرمودند ما یک دینی داریم که به کوچکترین بهانهای به گردن ما حق ایجاد میکند تو همسفر من بودی حق همسفری ایجاد کردی دارم شما را بدرقه میکنم. امیرالمؤمنین(ع) یک کافر و یک غیر مسلمان را بدرقه میکند و بعد از او جدا میشود برمیگردد. بعد آن طرف نمیداند که این خلیفه مسلمین است، یک کسی میآید به او (یهودی) میگوید با بزرگان میپری؟ میگوید چطور؟ میگوید این آقا کی بود؟ میگوید یک آدم عرب معمولی بود. گفت این وصیّ مسلمین و رهبر کل این امّت است. این آنجا پایش لرزیدو همانجا برگشت و گفت من نمیخواهم بصره بروم میخواهم به کوفه بروم. آمد خودش را به حضرت رساند. در روایت دارد که حضرت همانجا شهادتین گفت و مسلمان شد و از شیعیان خاص امیرالمؤمنین(ع) شد و تا آخر عمر گفت من جانم را برای این مکتب میدهم. این هم یک روش برای مسلمان کردن یا شیعه کردن دیگران است. یک روش هم این است که طرف میآید میبیند من در زندگیآم دروغ میگویم، خیانت میکنم، همه کارهایی که کفار میکنند بنده بهترش را انجام میدهم! در جامعه مسلمان همه آن کارها را میکنم. کلاه همدیگر را برمیداریم دروغ میگوییم خیانت بکنیم، امانتدار نباشیم، گرانفروشی بکنیم، همه این کارها را بکنیم بعد بگوییم میخواهم تو را مسلمان کنم خودم مسلمان نیستم اما میخواهم تو را مسلمان کنم! من خودم شیعه اهل بیت نیستم میخواهم تو را شیعه کنم! این هم یک روش است. مگر امام(ره) که آمد انقلاب را شروع کرد آمد برای ما یکی یکی تمام برهان فقهی، کلامی، ولایت فقیه را گفت؟ ما اصلاً نمیدانستیم که ولایت فقیه چیست؟ ما گفتیم همین درست است. همین اسمش چیست؟ گفتند اسمش ولایت فقیه است. گفتیم همین درست است این دیگر برهان نمیخواهد. این روشن است که درست است. همین کاری که تو داری میکنی که یک عالم دین نه ترس میفهمد نه طمع میفهمد نه سر تو کلاه میرود نه متحجر و قشری، نه بیدینی، نه دنیاطلبی نه ریاست طلبی، همین حالت که تو جلو افتادی امر به معروف میکنی و نهی از منکر میکنی از عدالت حرف میزنی جلوی ظلم ایستادی و مثل مردم هستی. اینجا مردم در ایران نفت ندارند شما در نوفل لوشاتو نمیگذارید بخاری روشن کنند میگویید بخاریها را خاموش کنید مردم در ایران دارند سرما میخورند.. ما همین را قبول داریم، آن موقع ما نمیدانستیم گفتیم اسم این چیست؟ گفتند ولایت فقیه است. گفتیم ما چاکر ولایت فقیه هم هستیم. کسی نیامد برای ما ادله فقهی ولایت فقیه را بگوید که آقا ولایت مطلقه فقیه این ادلهاش هست این ادله عقلی این ادله نقلی. دین را میفهمیدیم چیست؟ همه مردم میفهمند ما و شما هم میفهمیم. عدالت را میفهمیم، انسانیت را میفهمیم، صداقت را میفهمیم. ولایت فقیه یعنی همین. اگر غیر از این است قبولش نداریم. اگر ولایت فقیه به مفهوم غیر عدالت است، غیر رحمت است، غیر توحید است، ولایت فقیه را قبول نداریم. اسلامی هم که به این معنا باشد آن اسلام را هم قبول نداریم. اسلامی که انبیاء آوردند توحید است، عدل است، اخلاق است، برادری است، حالا روایتش را عرض میکنم. اسلامی که از ما خواستند این است، فرهنگ دینی اینهاست. اگر اینها را ما بتوانیم هم در سطح خودمان، محقق بکنیم و هم در جامعه و هم در جهان گسترش بدهیم والله برترین جنگ نرم اینهاست و همه در برابر این تفکر شکست میخورند. به خدا هیچ ایدئولوژی و مکتبی در برابر اینها نمیتواند مقاومت کند. حالا این حرفهایی را که چند نمونه آن را میخوانم مستقیم با فطرت بشر و با عقل بشر، با روح الهی بشر حرف میزند. هرجای دنیا این حرفها را بزنید تسلیم میشوند جلوی این حرفها با احترام بلند میشوند و به احترامش کلاهشان را برمیدارند. و من این را دیدم که این حرفها را زدیم آدم کمونیست که اصل خدا و دین را قبول ندارد بلند شده برای روایت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) کف زده! بعد بعد از جلسه آمده میگوید آقا اینها خیلی حرفهای قشنگی است ولی چه ربطی به دین داشت؟ گفتم به دین ما مربوط است البته به دین شما مسیحیت مربوط نیست ولی به دین ما مربوط است. بحث عدالت اجتماعی، بحث این که حاکمان در حکومت اسلامی باید چطور باشند و از این قبیل؛ تا مسائل اخلاق اجتماعی.
شما خیال میکنید اینهایی که در دنیا کلاهبرداری معنوی میکنند از چه استفاده میکنند؟ از همین حرفهای درستی که در اسلام هم هست در همه ادیان الهی بوده، مثلاً میگوید محبت، اخلاق، عشق. خب کسی مخالف اینها نیست منتهی کنار آن قاچاقی شرک و کفر و ظلم و خرافات را هم قاطی میکنند. تمام حربه همین است. بعضی از مفسّرین بزرگ میفرمودند این تعبیری که قرآن میفرماید «جاء الحق و زهق الباطل... مخصوصاً این بخش دوم را که یک قانون است دارد می فرماید إنّ الباطل کان زهوقا» این یک قانون است. یک قانون الهی است. باطل، ذاتاً رفتنی است. بعضی از مفسّرین میفرمایند که ممکن است بعضیها بگویند اگر باطل رفتنی است پس این همه باطل در دنیا چیست؟ جوابش این است که شما یک باطل در دنیا پیدا نمیکنید که با برچسب حق نیامده باشد. هرجا باطل آمده، زیر علم حق آمده است این یعنی این که «جاء الحق و زهق الباطل، إنّ الباطل کان زهوقا» باطل همیشه در حال رفتن است و حق در حال آمدن است. شما هرجا انحراف هست نگاه کنید عَلَم باطل را بالا نبردند همه جا عَلَم حق را بالا بردند. یعنی آمریکا میآید اشغال میکند و نابود میکند نمیگوید من اشغالگر و ظالم هستم برای این که همه میدانند که ظلم باطل است کسی نمیتواند زیر پرچم ظلم بیاید زیر پرچم حق میآید. میگوید برای دموکراسی، برای حقوق بشر، حرفهای خوب باید بزنید. شیطان هم برای کار زشتش یک اسم خوب میگذارد. آن تعبیری که میفرمایید تزیین اعمال میکند، تزیین عمل یعنی چه؟ یعنی عمل زشت را با ظاهر زیبا قالب میکند، فریب است، اغواست. باطل همیشه رفتنی است. هیچ کس جرأت نمیکند از باطل صریح دفاع کند. هیچ کس. شما در تاریخ بشر میبینید ملحدترین آدمها هیچ کس حاضر نیست بیاید از ظلم دفاع کند. میآید میگوید این ظلم نیست، این عدل است. این را میگویند، نمیگویند که ظلم خوب است این یعنی باطل رفتنی است.
ما اگر فرهنگ دینی را درست بشناسیم و منتشر بکنیم خب لازم هم نیست منتشر کنیم اگر درست به آن عمل کنیم خودش منتشر میشود. یک روایتی از حضرت رسول خدا(ص) هست که از ایشان نقل میشود فرمودند که عمل صالح یا دوست صالح، آدم صالح، یا شما بگویید جامعه صالح، مثل عطرفروش است عطرش به اطراف نرسد بوی عطرش به شما میرسد ولو عطرش هم مستقیم به کسی تعارف و عرضه نکند بلکه بقیه بوی خوش عطر آن را میشنوند که هر کس کنارش هست بوی عطر را میشنود و لذت میبرد. این یعنی اگر ما بتوانیم درست، فرهنگ دینی را در اشل فردی، خانوادگی، و اجتماعی خودمان بتوانیم اصلاح کنیم حالا چندتا روایت عرض میکنم، به تعبیر پیامبر خدا(ص) بوی خوش عطر این در تمام جهان میپیچد. اصلاً لازم نیست کسی اینها را صادر کند خودش میرود. مثل یک باغ گل است که گل، داخل باغ است اما بوی آن بیرون میآید کسی نمیتواند جلوی بوی گل را بگیرد چنانکه جلوی بوی فاضلاب را هم نمیشود گرفت. فاضلات و گلستان، خودش خبر میدهد که چیست ولو چیزها و اسمهای دیگری روی آن بگذاری. شما فکر میکنید اگر شما بروید روی سردر فاضلاب بنویسید اینجا گلستان است! مردم نمیفهمند؟ بالایش بنویس گلستان ولی فاضلاب از بویش معلوم است. مشکل ما اسم نیست مشکل خودش هست، عکس آن را هم این کار را بکنی، وقتی درست عمل کنی محصول آن بیرون میآید یعنی وقتی یک نسلی، یک بچههایی در انقلاب و جنگ تربیت شدند که در اوج اخلاص و فداکاری و دیانت بودند و به کسی هم نمیخواستند بگویند ما مسلمان و مذهبی هستیم، نگاهشان که میکردی دوستشان داشتی. لازم نبود در دنیا کسی آنها را بشناسد، بچههایی که شب عملیات در منطقه، در کوههای پربرف کردستان، در دشتهای فکه، آنجا یخ میزدند اینجا از تشنگی شهید میشدند، آن بچههای غواصی که در هورالهویزه شبهای گشت عملیات کربلای 4 گم شدند و چند هفته بعد جنازههایشان پیدا میشد، آن بچههایی که در اروند تیر میخوردند و آب آنها را تا خلیج فارس میبرد، اینها که خودشان نمیدانستند در این نقشهها هم نبودند که یک وقت دنیا اینها را بشناسد و یا نشناسد ولی یک الگویی ساخته شد و بوی عطر آن رفت، سرنوشت لبنان و فلسطین و غزه را امروز، همه جا را دارد تغییر میدهد.
پیامبر(ص) فرمود گلستان را بسازید، بوی گل آن میرود که یک غیر مسلمانی به جامعه ما میآید، مثلاً برای اولین بار ایران میآید در کشور اسلامی – شیعی، این وقتی به خیابان بیاید از طرز رفت و آمدهای ما، رفتار ما، اخلاق ما، مغازهدار، هرجا که میرود بفهمد که اینها با بقیه متفاوت هستند. و الا بهترین حرفها را بزنی، میآید خودش بو میکشد، مردم دماغ دارند خودشان بو میکشند و میفهمند، گلستان و فاضلاب را تشخیص میدهند. تا یک حدودی گلستان هست و ما باید بقیهاش را گلستان کنیم هرجا فاضلاب است ما باید تبدیل به گلستان کنیم، این فرهنگسازی درست است.
یک راهش این است که ما با مفاهیم اسلامی و شیعی تشریفاتی برخورد کنیم. حضرت رضا(ع) فرمودند هر وقت به پیشنهادهای سخت میرسید و خودتان میفهمید که به بنبست رسیدید و مشکل پیش آمده، از ما کمک بخواهید. یعنی اینطوری نیست یک امام رضایی هست و یک حرمی دارد برای این که ما جداگانه هر کاری میکنیم، میکنیم زندگی میکنیم، بازارمان، سیاستمان، هر کاری دلمان میخواهد میکنیم سالی یکی دو بار هم حرم میرویم، - البته ما مشهدیها نمیرویم برای شماها گذاشتیم – سالی یکی دو بار هم حرم آقا میرویم و همه چیز حل میشود یک کمی هم گریه میکنیم و میآییم بیرون و تمام میشود! آن زیارت لازم است اما امام رضا(ع) برای زیارت شدن شهید نشده است. این را بدانید. مثل بعضیها میگویند امام حسین(ع) در کربلا شهید شد برای این که شفاعت ما را بکند. امام حسین(ع) شهید شد تا ما گریه کنیم تا ایشان شفاعت ما را بکند! اصلاً هدف کربلا شفاعت ما بوده؟ نه. یکی از نتایج کربلا شفاعت حسین است. نه این که غرض از نهضت کربلا، این شفاعت بوده! یک فرقی بین غرض و نتیجه است. بله، نتیجه شهادت امام حسین(ع) این است که ایشان شفاعت هم میکنند. نتیجه شهادت حضرت رضا(ع) در اینجا این است که زیارت ایشان پاداش دارد اما غرض، این نبود. غرض این بود که خود حضرت رضا(ع) فرمودند. فرمودند هر وقت میفهمید در زندگیتان دارید به بنبست میخورید، زندگی سیاسیتان، اجتماعیتان، اقتصادی، خانوادگی، فردی، از ما کمک بخواهید ما نسخه برای زندگی آوردهایم ما فقط مزار شما نیستیم. ما معلم شما و الگو هستیم.
حالا چند نمونه از اینها را عرض کنم که ببینید این روشها الگوی زندگی و سبک زندگی، و خدا شاهده اینها را در دنیا هیچ کس نه میتواند با اینها مخالفتی بکند و نه جرأت آن را دارد و باطناً کسی میتواند مخالف اینها باشد و امروز، اگر مسیحیت، بهائیت، وهابیت، و... از این کارها تبلیغ میکنند نمیدانم چرا بعضیها میترسند. اینها از کلمات زیبا و درستی که در خود اسلام و تشیع هست استفاده میکنند. ما چرا ترسو شدیم؟ برای این که مشکل داریم. یعنی تا ریگی توی کفش ما نباشد که از محاسبه نمیترسیم. در مسائل فرهنگیاش هم همینطور است وقتی ریگی در کفشمان هست میترسیم. و الا چه کسی از پس این مکتب برمیآید؟ بیاید بگوید. قرآن صریح می فرماید «هاتوا برهانکم» برهان بیاورید. میفرماید هرکس یک سوره، چند آیه مثل این بیاورد ما حرفهایمان را پس میگیریم. میفرمودند یک تضاد در قرآن کریم دیدید ما حرفهایمان را پس میگیریم. اینها شعار و رجزخوانی است یا واقعی است؟ اگر یک چنین به لحاظ معرفتی اینقدر همه چیز درست است پس منشأ ترس ما چیز دیگر است. یکیاش این است که بعد میپرسند مابهازای این حرفهای خوب کو؟ اگر اینها را بلدید – گفت کَل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی – اینها کو؟ اگر اینها درست است و عملی است و تو به آنها معتقدی، به من این را بگویند من چه بگویم؟ ما مثل کسی هستیم که دامن لباس ما آتش گرفته میخواهیم آتش لباس کس دیگری را خاموش کنیم. میگوید تو اگر دلت برای من میسوزد اول لباس خودت را خاموش کن، اگر واقعاً اینها راه بهشت و جهنم است. فرهنگ دینی، شفاف، منطقی، معتدل و جهانی است. درست تبیین بشود آن طور که حضرت فرمودند یکی ما گفتیم ده تای دیگر را از طرف خودشان روی آن میگذارند! این نه؛ عرضه درست. و بعد صداقت و وفاداری.
پس یکی این که، روش درست زندگی خودگسترننده است خودش جهانی میشود مثل همان عطرفروشی است که پیامبر(ص) فرمودند. زندگی توحیدی، این فرهنگ در سطح فردی و اجتماعی باید گسترش پیدا کند. امام حسن(ع) فرمودند که هرکس خداوند را بندگی کند، خدا همه را بنده او خواهد کرد یعنی معیار برای اقتصادتان، سیاستتان، روابط اجتماعیتان، همه چیزتان، فرمودند اگر خدا باشد همه کارها درست میشود بقیه دنبال تو راه میافتند منتهی تو نخواه که کسی دنبال تو راه بیفتد. تو فقط دنبال حق راه بیفت خدا یک کاری میکند همه دنبال تو راه بیفتند. تمام دنیا به تو نگاه میکنند و الگو برمیدارند. پیامبر(ص) فرمودند که – اینهایی که میگویم فقط نمونههایی است که عرضم را با این روایت دارم ختم میکنم خواهش میکنم دقت کنید تکتک اینها سرفصل بحثهای مفصلی در حوزه فرهنگسازی است – فرمودند که فرهنگ دینی، رفاه، آری، رفاه پرستی نه. یکی از مشکلات جامعه ما الآن این نیست که رفاه نیست، خیلی از اقشار، رفاه و سطح زندگیهایشان نسبت به 20- 30 سال پیش بالاتر است. رفاهپرستی یک جامعه را نابود و فاسد می کند و الا رفاه خوب است. اسلام طرفدار فقر نیست. پیامبر(ص) فرمودند روزگاری بر انسان میرسد همین که دنیایشان مرفه باشد برایشان دیگر کافی است و آنجه از دینشان، حقیقتشان، اخلاقشان و ایمانشان تلف بشود باکشان نیست. یعنی جامعهای که درد دین و اخلاق ندارد، دغدغه حقیقت نداشته باشد و هرکسی یک مسابقه رفاه بین افراد و خانوادهها راه بیفتد، پیامبر(ص) فرمود این فرهنگ غیر دینی است. البته مبارزه با فقر آری، اما رفاهپرستی، مسابقه سر قدرت و ثروت بین خانوادهها و جامعهها و شهرها این مسابقه غلط است. فرمودند باید مسابقه در کمک به همدیگر باشد. کرامت انسان، یک الگوی دیگر، ببینید ما نماز جماعت و نیمه شعبان را جشن بگیریم، عاشورا را سینه بزنیم، همه اینها را مظاهر مذهب میدانیم که هست و لازم هم هست، اما یک چیزهایی که در روایات ما صدبرابر روی آنها تأکید شده که میگویند شرط مذهبی بودن این چیزهاست. گاهی اینها خیلی مهم نیست. مثلاً پیامبر(ص) راجع به کرامت انسان، حتی یک نفر، که چگونه رعایت و عدم رعایت آبرو و حرمت یک نفر باعث شقاوت و سعادت ابدی ما میشود، فرمودند هرکس آبروی کسی را حفظ کند بهشت بر او لازم میشود، بهشتی است. یعنی اهمیت مراقبت از آبرو و حرمت یک نفر. ما همینقدر که مثلاً برای بعضی از مناسک مذهبی که لازم است اهمیت قائل هستیم برای یک چنین چیزی هم اهمیت قائل هستیم؟ اینها فرهنگ دینی است. پیامبر(ص) فرمودند جامعه دینی، جامعهای است که یا فرد متدین، کسی است که در او سه چیز باشد – خواهش میکنم اینها را دقت کنید چون اینها فقط موعظه اخلاقی نیست چون بعضیها فکر میکنند اینها مستحبات است در صورتی که اینها اصل روش زندگی است اینها ما را آسیبناپذیر میکند، اینها جامعه ما را روئینتن میکند – پیامبر(ص) فرمودند آن فرد و جامعهای دینی است که از جمله این سه خصلت را داشته باشد: 1) آگاهی دینی، نه تعصب. معرفت. وقتی خداوند خیر بندهای یا جامعهای را میخواهد فرمودند او را در دین دانا میکند، بصیرت دینی. یعنی برای این دینداریات استدلال داشته باشی. 2) زندگی غیر اشرافی؛ مسابقه اشرافیگری با هم نداشته باشند، زندگی متوسط، نه فقیر و گرسنه؛ نه اشرافیگری. او را در دین و در دنیا زاهد میکند و 3) در عیبهایش بینا، یعنی خودانتقادی، عیبهای خودش را میبیند. جامعه اسلامی جامعهای است که عیبهای خودش را ببیند جامعهای که بتواند خودش اشکالات خودش را بفهمد و از خودش انتقاد کند و خودش، خودش را اصلاح کند. این جامعه از نظر پیامبر اکرم(ص) دینی است و فرمودند این جامعه سقوط نمیکند. اما جامعهای که چشمش را بر عیبهای خودش بسته و از خودش انتقاد نمیکند و خودش را اصلاح نمیکند این جامعه دینی نیست و سقوط میکند و عقب میافتد. ما باید مدام به خودمان نگاه کنیم و ببینیم اشکالات جامعهمان چیست در جهت حل آن بکوشیم. این فرمان پیامبر(ص) است. پس: معرفت و آگهی دینی نه تعصب؛ زندگی غیر اشرافی، متوسط؛ و خودانتقادی، اصلاح دائمی جامعه اسلامی توسط خودمان.
تعبیر دیگر؛ پیامبر(ص) فرمودند مبارزه با ریاکاری؛ یک شاخصه جامعه دینی، فرمودند جامعهای است که خلوص دینی، اخلاص در رفتار دینی مردم باشد نه ریاکاری و نفاق و تظاهر؛ برای همدیگر ادای مذهبی درنیاوریم. مذهب، رابطهای بین من و خداست که رابطه بین من و تو را اصلاح میکند نه ادایی است که من و تو برای هم دربیاوریم و در آن میانه خدا غایب باشد. اینها که میگویم همه روایت است و همه تعابیر پیامبر اکرم(ص) فرمودند «اَلْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ یَعْدِلُ سَبْعِینَ حَسَنَةً وَ اَلْمُذِیعُ بِالسَّیِّئَةِ مَخْذُولٌ وَ اَلْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَهُ.» جامعه دینی جامعهای است که مسابقه در امور مثبت و کار حسنه و عمل صالح بگذارند و بنایشان هم بر ریاکاری نباشد «مستتر» مسابقه بگذارند که چه کسی مخفیتر کار را انجام بدهد نه این که همه بگویند این آقا خیلی آدم متدینی است، خیلی باتقواست، خیلی ملاست، این خیلی نمازشب میخواند، این خیلی اهل انفاق است، نه؛ عکس آن. فرمودند «اَلْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ یَعْدِلُ سَبْعِینَ حَسَنَةً» یک عمل صالح مخفی مساوی است با هفتاد عمل صالح. مبارزه با ریاکاری. یعنی باطن و بنیاد جامعه اصلاح شود نه اداهای مذهبی برای همدیگر دربیاورند. دروغ بگوییم، خیانت بکنیم، موقع منافع، خدا و دین و همه چیز را کنار بگذاریم ولی در مناسک مذهبی شرکت کنیم! این نمیشود.
تعبیر دیگر پیامبر(ص)، فرمودند: «اَلْمُذِیعُ بِالسَّیِّئَةِ مَخْذُولٌ...» اما اجازه هم ندهید ضد ارزشها علناًدر جامعه گسترش پیدا کند و ترویج بشود یعنی نگذارید عرصه عمومی به دست جریانهای فاسد بیفتد. همان حرفی که عرض کردم برای این که ریا نشود پس بیاییم علنی فساد کنیم! علنی بکنیم که ظاهر و باطن یکی باشد. و سوم؛ فرمودند: «اَلْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَهُ.» در عین حال، خطای شخصی افراد ضعیف به رسمیت شناخته میشود، این خطا قابل بخشش است. در جامعه دینی اینطور نیست که وقتی یک نفر یک خطایی کرد دیگر این را حذف کنید! تا از یک نفر یک خطا یا گناهی دیدید روی آن قلم قرمز بکشید و بگویید این دیگر نه خودش نه آبرویش نه خانوادهاش هیچ کدام حرمت ندارند و یک لگد دیگر هم ما بزنیم! فرمودند نه. بینید اینها اخلاق اجتماعی است.
پیامبر(ص) فرمودند که عقلانیت، یعنی بیشترین مدارا با بیشترین مردم؛ این عقلانیت دینی است. روابط اجتماعی در جامعه دینی باید بر اساس مدارا باشد اصل، مداراست نه ذرهبین انداختن روی همدیگر که اشکالات همدیگر را پیدا کنیم. اصل، مداراست، یعنی اگر بگویند جامعه اسلامی از نظر پیامبر(ص) چه جامعهای است؟ پیامبر(ص) در روایات متواتر و متعدد فرمودند که جامعه اسلامی، جامعهای است که دوتا اصل و رفتار بر مردم حاکم است: 1) مدارا؛ 2) بخشش. همه با هم مدارا کنند و همدیگر را ببخشند. فرمودند که جامعه دینی، «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَنِی بِالرَّحْمَةِ لَا بِالْعُقُوقِ» خداوند من را برای وصل کردن نه برای فسخ کردن و جدایی انداختن.
از امام سجاد(ع) پرسیدند – من دیگر توضیح نمیدهم فقط 7- 8تا روایت است صریح میخوانم و عرضم را ختم میکنم. از امام سجاد(ع) پرسیدند که اگر شما بخواهید کل دین را برای ما چند کلمه، خلاصه دین را بگویید چیست؟ - حالا قبل از این که من بگویم شما فکر میکنیم امام سجاد(ع) چه فرمودند؟ یعنی از من و شما بپرسند کل دین را در سه تا کلمه بگو ما چه میگوییم؟ - امام سجاد(ع) فرمودند اگر بخواهم تمام دین را در سه کلمه خلاصه کنم: 1) وفای به عهد؛ سر تعهدات و قراردادهایتان و قولهایی که دادید بمانید. 2) قضاوت عادلانه؛ در هر موردی اظهارنظر میخواهید بکنید یا موضع بگیرید عدالت را رعایت کنید ولو علیه خودتان باشد. 3) حقگویی؛ همه جا حرف حق را بگویی ولو علیه تو باشد. فرمودند اگر این سه تا هست دینی است، اگر نیست آن جامعه از نظر ما دینی و مذهبی نیست.
امام صادق(ع) فرمودند جامعه دینی، جامعهای است که فرهنگ شادی و مهربانی باید بر جامعه حاکم باشد. فرمودند اهل بهشت، خصلت مؤمنین و جامعه دینی، خصلت اهل بهشت است. من نگاه میکردم میدیدم هیچ کدام از اینها یک ذرهاش در من نیست، واقعاً خیلی عجیب است. من خودم را به عنوان آدم مذهبی میشناسم آن وقت تعریف مذهب را امام صادق(ع) میفرمایند: روی گشاده؛ همیشه لبخند بر صورت؛ زبان نرم و مهربان با مردم؛ دل مهربان با همه با موافق و مخالف خودت؛ و قلب بخشند؛ هیچ کدامش را ندارم مگر توی دربایستی مجبور شوم. اصلاً مذهب انگار در ذهن ما یک چیز دیگر است و در تعریف پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) مذهب یک چیز دیگر است! پیامبر(ص) فرمودند نزدیکترین خلق به خدا، آنهایی هستند که به خلق، خدمت میکنند و نمیخواهند از آنها تشکر بشود. پرسیدند چه کسی از همه به خدا نزدیکتر است؟ پیامبر(ص) فرمود آنهایی که مدام در جامعه به مردم خدمت میکنند و نمیخواهند از آنها تشکر شود. مدارا با مردم؛ «مداراتٌ ناس کتمان امره» یعنی جامعه افرادی که آسیبپذیر و ابله نباشند زبان بیانضباط نداشته باشند و بفهمند چه چیزی را کجا باید گفت و نباید گفت، عقلانیت؛ «و صبر فی البأساء و ضراء» وارستگی و مقاومت چه در شرایط خوب و چه در شرایط سخت. چون بعضی از ما در شرایط سخت مقاومت میکنیم وقتی اوضاع خوب میشود خراب میشویم. ما آدمهایی داشتیم زمان جنگ، فداگار؛ بعد از جنگ یک مرتبه به رشوه و دزدی و اختلاس آلوده شده، میگویم تو که زمان جنگ داشتی جانت را فدا میکردی چطور اینجا دزدی کردی؟ اینجا «ضراء و البأساء» در هر دویش نمیتواند مقاومت کند. بعضیها عکس هستند در شرایط عادی آدمهای بسیار خوبی هستند یک کمی هوا پس میشود میبینید هر کاری را میکنند. پیامبر(ص) فرمودند جامعه دینی این است «الصبر فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ» روح قوی و قدرت و مقاومت و وارستگی، نه غرور، نه فروپاشی، اعتدال شخصیتی.
نکته بعدی؛ فرمودند که جامعه دینی وجدان دینی داشته باشد نه ظواهر دینی؛ مؤمن و جامعه دینی کسی است که با نیکی قلباً شاد میشود و با عمل بد، قلباً ناراحت میشود یعنی وجدان آن دینی است فقط تابع ظواهر و محیط و فضا نیست.
خصلت دیگر؛ «التواضع» فروتنی نه تکبّر. بعد تواضع را تعریف میکنند که «الیعرف المرء قدر نفسه و ینزل منزلتها بقلب سلیم» خودشناسی درست نه افراط نه تفریط، روح شفاف و قلب سالم داشتن، مریضدل نبودن. بینید همین یک خصلت، این خصلت جهانی است تمام انبیاء و حکمای بزرگ هم قبول کردند اسم این را قانون طلایی اخلاق گذاشتهاند. پیامبر(ص) فرمودند از نظر ما فرد متدیّن و جامعه دینی کسی است که «لایحبّ» هیچ کاری را با دیگران نکند که نمیخواهد با خودش انجام بدهند. یعنی فرمودند جامعه دینی و فرد دینی از نظر ما کسی است که هرکاری میخواهد با دیگران انجام بدهد اول ببیند اگر جابجا بشوند او بخواهد این کار را با این انجام بدهد این خوشش میآید یا بدش میآید؟ هر کاری میبینید اگر با تو بکنند و به تو بگویند بدت میآید نباید به دیگری بگویید. این یک قانون طلایی اخلاق است که پیامبر(ص) فرمودند اگر میخواهید بفهمید یک جامعهای فرهنگ دینی در آن هست، در بازارش، در سیاستش، در رسانهاش یا هر جای آن، ببینید این قانون و این روش در آن هست یا نیست؟
و آخرین عبارت؛ فرمودند که «إن رأی سیئتاً درعها بالحسنه» اگر به تو بدی کردند به او خوبی کن، بدی را با خوبی جواب بدهید. فرمودند مقابله بهمثل نکنید. اگر کسی به تو اهانت کرد تو به او احترام کنی «وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ» کنترل خشم؛ فرمودند جامعه اسلامی جامعهای نیست که روابط مدام با خشم و خشونت و تنش و اضطراب باشد « وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ» روح بخشندگی حاکم باشد و همدیگر را مدام ببخشند «وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (آل عمران/ 134) خداوند آنهایی که اهل نیکی و خدمت به هم هستند را دوست دارد و راه قرب به خداوند یک چنین چیزی است. این نمونههایی از پیامبر(ص) است که نشان میدهد سبک جامعه دینی چگونه است.
من نتیجه میگیرم فرهنگ دینی، یعنی گسترش نظری و عملی ارزشهایی که در دین آمده است در سطح عرصه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، فردی، جمعی، یعنی وقتی در بازار به همدیگر دروغ نگفتیم و توانستیم که دروغ نگوییم و کلاه همدیگر را بر نداریم، کنترل همین مسائلی که روایات آن را خواندم آن وقت هزار هزارتا ماهواره بالای سر هر خانهای باشد هیچ اثری نخواهد داشت.
هشتگهای موضوعی